- کینه داشتن
- دشمنی داشتن
معنی کینه داشتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ناتوانی توان نداشتن
ملازم شغل یا کار یا حرفه ای بودن: اژدهایی پیشه دارد روز و شب با عاقلان باز با جهال پیشه ش گربگی و راسوی. (ناصرخسرو) همان مهر و خدمتگری پیشه داشت همان کاردانی در اندیشه داشت. (اقبالنامه. 60)
جنگیدن، جنگ کردن، نبرد کردن
عملی را انجام دادن
کمین کردن
نرمی داشتن کمروانی داشتن نرمی داشتن روانی داشتن
میانه با کسی. نظر خوب با و داشتن روابط حسنه با وی داشتن
خالص نگهداشتنپاک نگهداشتن، ازخواص وند ما داشتن، مصون داشتن: (سپه را ز بد ویژه او داشتی بزم اندرون نیزه او گاشتی) (دقیقی)
beherbergen
kosztować
стоить
mieszkać
коштувати
abrigar
ospitare
huisvesten
खर्च होना
อาศัยอยู่
খরচ পড়া